بیمه عمر و تامین هزینه تحصیل
همش داشتم با خودم به این موضوع فکر می کردم که اگه جواب کنکور بیاد و دانشگاه قبول بشم ، چجوری میخوام از پس هزینه های تحصیلم بر بیام . اونقدر به این موضوع فکر کرده بودم که دیگه می خواستم قید درس و دانشگاه رو بزنم و برم سراغ کار ، بعد فوت پدر خدا بیامرزم ، مامانم خیاطی می کرد و خرج خونه رو به دوش می کشید اما دیگه روم نمیشد واسه دانشگامم ازش پول قرض بگیرم ، حتی روم نمی شد توی چشماش نگاه کنم . دو روز دیگه جوابای کتکور میومد و من بر عکس همه دوستام ، اصلا ازین موضوع خوشحال نبودم . یه روز که تو حیاط نشسته بودم و داشتم به بازی ماهی ها توی حوض آب نگاه می کردم ، مامانم در خونه رو باز کرد و در حالی که توی دستش یک دفترچه و چند تا برگه بود با صدای بلند فریاد زذ : احمد جان ، خرج دانشگاتم جور شد ، پدرت هنوزم که هنوزه ما رو تنها نذاشته و به فکر ما هست . . .
ادامه مطلببیمه عمر و تامین آتیه فرزندان
بعد از اینکه تحصیلاتم رو توی رشته طراحی لباس تموم کردم خیلی دوست داشتم که هر چه زودتر برم و مشغول کار بشم . همیشه دوست داشتم خودم مدیر محل کار خودم باشم و بتونم اشتغال آفرینی کنم نه اینکه بخوام برم خودم برای کسی کار کنم . تصمیم گرفتم یک کارگاه کوچیک دوزندگی بزنم و به طراحی و تولید لباس مشغول بشم ، اما کو سرمایه اولیه؟ برای اجاره کارگاه و خرید دستگاه ها پول تقریبا زیادی لازم داشتم اما نه خودم آهی در بساطم بود و نه پدرم می تونست جوابگوی اون همه خرج و مخارج باشه ، یهو یادم اومد که بابام از بچگی ما رو بیمه عمر کرده ، ناخودآگاه یه جرقه ای توی ذهنم زده شد . بله ، همه چی می تونست به بهترین نحو انجام بشه . . .
ادامه مطلببیمه عمر و ازدواج
من و علی از دوران دبستان با هم دوستای صمیمی بودیم . همیشه با هم بودیم و هیچ وقت بدون همدیگه کاری نمی کردیم . همه چی مون مثل هم بود : درسامون ، پول تو جیبیامون ، لباسامون ، کیفامون و . . . خلاصه مثل سیبی که از وسط گاز زده باشن! من اون موقع ها پول تو جیبیم رو همیشه می گرفتم و مینداختم توی قلکم یا خرجشون می کردم ، علی هم مثل من بود اما بابای علی همیشه یکمی از پول تو جیبی علی رو بهش نمی داد و جمع می کرد و ماهی یک بار می رفت و یکی از اقساط دفترچه قسطی که به اسم علی گرفته بود رو واریز می کرد . تقریبا همه چیزمون مثل هم بود اما نمی دونم چی شد ، نمی دونم چی شد که چند سال بعد علی تونست به راحتی مخارج ازدواجش رو تامین کنه با پول خودش اما من با کمک بقیه باز هم موفق به این کار نشدم . البته راستشو بخواین بعدا فهمیدیم که بابای علی . . .
ادامه مطلببیمه عمر و مستمری زنان خانه دار
مادرم رو میگم ، همه هم تو خونه میدونیم که مامانم از همه بیشتر زحمت میکشه و کارش از همه ما بیشتره اما نمی دونم چرا نباید خانومای خونه دار بیمه باشن و بعد از سی سال حقوق بازنشستگی بگیرن!؟ کاش می شد یه کاری کرد که خانوم های خونه دار هم بیمه بشن و بتونن بعد از سی سال حقوق بازنشستگی بگیرن . تازشم توی همین مدت هم پوشش بیمه ای هم داشته باشن! یعنی میشه . . . !؟ کاش می شد بشه کاری کرد که یه جوری زحمت مامانامونو جبران کنیم! کاش می شد یه جوری زحمت همسرامون رو جبران کنیم! کاش می شد یه جوری زحمت خواهرامونو جبران کنیم! کاش می شد . . .
ادامه مطلببیمه عمر و سرمایه گذاری
سلام ، من جواد هستم . از بچگیم تو خونواده بهم می گفتن فکر اقتصادی داری آخه همیشه سعی می کردم راهی رو انتخاب کنم که با کمترین هزینه بتونم بیشترین سود رو بدست بیارم و اکثرا هم موفق می شدم . کمی که بزرگ تر شدم و یک شغلی واسه خودم دست و پا کردم به این نتیجه رسیدم که دست به کاری بزنم که نه وقت زیادی ازم بگیره و نه هزینه زیادی بخوام بابتش صرف کنم و در عوض همش دنبال این بودم که بیشترین سود مالی رو بتونم ازون کارم به دست بیارم . خیلی جستجو کردم ، خیلی فکر کردم ، تا اینکه یه روز یکی پیشنهاد بیمه عمر رو به من داد . . .
ادامه مطلببیمه عمر و بازنشستگی
توی خونواده ما رسم بود که دوست داشتیم رو پای خودمون وایستیم و از برای کسی کار کردن زیاد دل خوشی نداشتیم . پدربزرگم جزو کشاورزای نمونه استان بود و هر سال بهترین محصول رو تولید می کرد . پدرمم پسر همون پدر بود و مثل پدربزرگم دوست داشت خودش کار کنه و از اسخدام شدن توی جایی خوشش نمیومد ، به خاطر مدرکش یک شرکت عمرانی تاسیس کرد و ساخت و ساز رو شروع کرد . منم که تو دوره های کارآفرینی شرکت کرده بودم ، دوست داشتم یک کاری برای خودم دست و پا کنم و بتونم چند نفر رو هم تحت پوشش خودم شاغل کنم اما همش ازین می ترسیدم که چجوری می تونم برای آیندم سرمایه ای جمع کنم و اصلا چجوری می تونم بعد از یه مدت خودم رو بازنشسته کنم . اینجور فکرا ذهنم رو اشغال کرده بود تا اینکه پدرم یک روز پیشنهادی به من کرد . . .
ادامه مطلب